سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
خـــــــــــــــزان در قـــــــــلــــــــــــب مـــــــــــــن
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • دوستت

     

     دارم را من        

     

       دل آویزترین شعر جهان

     

    یافته ام این گل سرخ من است    

     

    دامنی پرکن از این گل که بری خانه

     

     دشمن که فشانی به دوست راز خوشبختی   

     

    هرکس به پراکندن اوست تو هم ای خوب من این

     

     نکته به تکرار بگو این دل آویزترین شعر جهان را همه

     

     وقت نه به یک بار و به ده بار به صد بار بگو دوستت دارم

     

     را با من بسیار بگو دوستم داری را از من بسیار بپرس

     

         



    لطیف محمدی ::: چهارشنبه 87/1/28::: ساعت 9:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 10
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدید :10103

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    خـــــــــــــــزان در قـــــــــلــــــــــــب مـــــــــــــن
    لطیف محمدی
    به یک نفر مسلط به زبان آدمیزاد برای رفع پاره ای دلــتـنـگیهــا نـیازمــندیم تــرجیهــا۵۰٪ شـکـست خـورده از عــشق بـا یـه کولـه بـار تجربــه تــلخ با یــه قــلب پــر از تــرک (((گرچه همچون خم می در جوشم))) (((خون دل می خورم و خاموشم))) بگذار سر به سینه من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کارعشق آزار این رمیده سردر کمند را بگذار سر به سینه من تا بگویمت اندوه چیست عشق کدام است غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب بیمار خنده های توام بیشتر بخند خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب دلتنگم آنچنانکه اگر بینمت به کام خواهم که جاودانه بنالم به دامنت شاید که جاودانه بمانی کنار من ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت تماس latif_cuteboy_foryou@yahoo.co.uk امکانات وبلاگ

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    خـــــــــــــــزان در قـــــــــلــــــــــــب مـــــــــــــن

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<